بسته در الگوها...ما چه را ميجوييم ؟؟!

 

 دختراي ننه دريا...چه سلامي ؟ چه عليكي ؟

كوره ها سرد شدن ، سبزه ها زرد شدن ،

 خنده ها درد شدن ، بركت از خونه رفت...

 

دختراي ننه دريا، تــه آب ، نيمه عريون تنشون ،

خزه ها پيرهنشون ! تنشون هـرم ســــراب ،

خندشون غل غل آب ! وصلشون خنده شـــك  !!

 

... اما ...، انگار دلشون ،پاي ديوار خزه يه وقتايي ميخونه ضجه كنون...

نكنه فكر كنين تقصير ماست ! ننه درياي حسود ، كرده اين آتش و دود...!

ولي...دختراي ننه دريا...مگه زوره ؟؟ به خدا هيچكي به تاريكي شب ،تن نميده.

موش كورم كه ميگن دشمن نوره ، به تيغ تاريكي گردن نميده !

دختراي ننه دريا...چشم اميدمون اول به خدا و ...بعد به شماست...

دختراي ننه دريا...دخترای ننه دریا...بركت از خونه رفت...

 

(( غصه نخور گل نرگس ،

 هنوز هم زيادند كساني كه به حجابشان ، به چادرشان  مي نازند...))