بنام خدا

http://alamdar110.persiangig.com/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84E001.jpg


مهربه مادر:

یه روز سرمادرش دردمیکرد واوبرای آوردن یه قرص سردرد چون همه مغازه های منطقه مابسته بود یانداشت ، تاشهر 4 ساعت رفت وقرصها رو آورد ،واین امرباعث تعجب مادرش شده بود.

گذاشتن عکس محبوب دلش کنارعکس خودش:

کناره های عکسی ازامام خمینی ره را بریده بود وکنار قاب عکس خودگذاشته بود.

وصیت ابوالفضل به مادرش برای مراسم بعد شهادت:

وقتی شهید شدم و پیکرم روتشییع کردید ،نبایدبرام گریه کنین ،همگی لباس نوپوشیده وبه همه مهمانها شیرینی بدید.وماهم بعداز شهادتش به وصیتش عمل کردیم.

خواب خودمو بگم:

شبی خیلی دلم گرفته بود،دورکعت نماز خواندم وابوالفضل رو صدازدم که بیاید به خوابم. درعالم خواب دیدم ،دستانم به ضریح امام حسین ع است ،ناگهان زیر پاهایم صفحاتی از تلویزیون است که هرکدام قبر شهیدی است،ابوالفضل رودر صفحه ای دیدم،گفتم اینجاچه میکنی؟مگرنباید درایران درمزارت باشی؟گفت :نه زن داداش ماشهدا مزار اصلیمون زیر پای ضریح آقا امام حسینه،آقامارو بعدشهادتمون اینجا میارن،واون مزارهای توایران همه خالین و فقط برای دل گرمیه شماهاست.