مدینه یعنی... یعنی "غربت"!


دلت را بسپار به حرم خاکی کریم آل طاها

مدینه را غربت فرا گرفته، غربتی سینه شکن، غربتی که هیچ بغض جانسوزی بازش نمی‌کند.
غربتی غریب!

سرزمینی که روزی وحی آن را سیراب می‌کرد و بوسه بر قدم علی و فاطمه میزد، اکنون به ماتم نشسته و در سوگ پاره تن فاطمه، بقیع به ناله درآمده است. فرشتگان برای تسلیت فوج فوج نزول می‌کنند.


ماه رضان کامل شده بود که خانه علی (ع) و فاطمه(س) با تولد نوزادی غرق رحمت شد . پیامبر ( ص ) نام فرزند هارون ( وزیر و وصی حضرت موسی  ) را برایش برگزید . چون پدرش علی (ع) به منزله هارون بود برای پیامبر.

«شُبر» کلمه ای عبری است , که به عربی می شود حسن . نام حسن واقعا برازنده اش بود . چهره زیبا و خصائل اخلاقی او دقیقا مانند پدر بزرگ عزیزش رسول خدا ( ص) بود .

رحمت العالمین وقتی به چهره زیبای کودک نگاه می کرد می گفت: «تو در آفرینش و خلق و خوی شبیه من هستی.» پدرش هم همواره می گفت: «فرزندم حسن، شبیه ترین فرد به رسول خداست.»

هفت روز بیشتر نداشت که جدش گوسفندی خرید و برای سلامتی حسن قربانی کرد، بعدها این عمل بنام عقیقه تبدیل به سنتی در بین مردم شد.

عشق و جان رسوال الله بود می گفت: «حسن، فرزند من و متعلق به من است. او نور چشم، روشنی قلب، میوه دل، سرور جوانان اهل بهشت، حجّت خدا و امام بر امت است. فرمانش، فرمان من و گفتارش، گفتار من است. هر کس با او مخالفت کند، از من نخواهد بود.»

ابراز محبت پیامبر به قدری بود که گاه این دردانه را در آغوش می گرفت و به او محبت و مهرورزی می کرد و می فرمود: «خداوندا! من او را دوست دارم و هر که او را دوست بدارد، من نیز او را دوست خواهم داشت».

کریم اهل بیت روزگار سختی را پشت سر گذاشت. روزگاری که... می گویند هفت سال ( کمی کمتر و یا بیشتر) بیشتر نداشت که پیامبر بزرگوار اسلام مسلمانان را تنها گذاشت. می گویند هفت سال بیشتر نداشت که کوچه های خاکی مدینه و دست های بسته پدر را دید... می گویند هفت سال بیشتر نداشت که چادر خاکی مادر و صورت نیلی را دید... می گویند هفت سال بیشتر نداشت که شعله های کینه را بر در خانه دید... می گویند هفت سال بیشتر نداشت که...

امام حسن «علیه السلام » در روزگاری سخت متولد شد و در دوران سختی زندگی کرد. غریب بود و غریبانه زندگی کرد. در میان آنهایی که عشق به چهارده معصومین در جانشان ریشه دوانده حسن (ع) به کریم اهل بیت ملقب است چرا که مانند پدرش کریم و بخشنده بود. قبل از اینکه کسی حاجت مادی اش را بگویند دردش را دوا می کرد. آنقدر غربت داشت که اگر به مردم شهر می گفت کمر مدینه خم می شد از این همه غربتی که بر بال و پرش نشسته بود.

غریب هم به شهادت رسید. انقدر عشق رسول خدا به این سبط اکبر زیاد بود که درست در سالگرد رحلت پیامبر و در 28 صفر سال 50 هجری قمری توسط همسر فریب خورده اش مسموم شد و به شهادت رسید . اما غربت این امام کریم تا لحظه آخر همراهش بود؛ دشمنانش از جنازه حسن(ع) هم دست بردار نبودند . گروهی به سر کردگی عایشه و مروان حکم مانع از دفن آنحضرت در جوار پیامبر شدند و جنازه را تیرباران کردند...

آنهایی که مسافر مدینه شده اند معتقدند که هنوز کوچه های مدینه در غربت امام حسن به سوگ نشسته است و هنوز هم می توان بوی غربت را در هوای قبرستان بقیع استشمام کرد...

سلام بر غربت نشین مدینه

دلت را بسپار به حرم خاکی کریم آل طاها

مدینه را غربت فرا گرفته، غربتی سینه شکن، غربتی که هیچ بغض جانسوزی بازش نمی‌کند
غربتی غریب!

سرزمینی که روزی وحی آن را سیراب می‌کرد و بوسه بر قدم علی و فاطمه میزد، اکنون به ماتم نشسته و در سوگ پاره تن فاطمه، بقیع به ناله درآمده است. فرشتگان برای تسلیت فوج فوج نزول می‌کنند.

آه، عرش و فرش به عزا نشسته و رسول خدا گریان است و مهدی فاطمه پای برهنه برخاک گرم قبور چهارگانه صورت نهاده است و بر سوگ شکافنده علوم اشک ریزان است.

یابن طاها! دل خون‌تر از آن است که بتوان وصف نمود. پسر مکه و منی! تنهایی اجداد مظلومت را در شهر نور می‌بینی؟ آیا می‌شود پرده غیبت را کنار نهی و دار این ظلم و ستم را بگیری؟! ظلمی تیره که کون و مکان را فرا گرفته و اوج این مظلومیت در چهار گوشه‌ی بقیع نمایان شده.

در کنار جگر گوشه‌های زهرای مرضیه و اکنون که پنجمین خورشید تابان ولایت در بستر خاک آرامیده، تنها قامت سبز مولایمان سایه بان بارگاهش شده. تنها باران اشک‌های او مزار خاموشش را نور بخشیده است.

نمی‌داند برغربت مادر بگرید یا بر هتک حرمت اجدادش. می‌گرید بر اویی که کربلا را به چشم دید. سر‌های بریده بر سر نیزه‌ها، گیسوی پریشان کودکان، ناقه‌های عریان، و قلب مجروح پدر را و این داغ تا صبح قیامت بر دلش تازه است.

دست‌های گنه کار را بالا می‌بریم و دعا می‌کنیم صبح ظهورش را، صبح عدل را، صبح سپید را.

آنهایی که مسافر مدینه شده‌اند معتقدند که هنوز کوچه‌های مدینه در غربت امام حسن به سوگ نشسته است و هنوز هم می‌توان بوی غربت را در هوای قبرستان بقیع استشمام کرد.